مسجد بهتر ۱۷۱ | تَشر پیامبر

تَشر پیامبر

پیامبر در یکی از غزوات دستور دادند که همه منظم بایستند و حالت آماده‌باش به‌خود بگیرند. شروع کردند به سان‌دیدن از اصحاب. ناگهان در میانه صف یکی را دیدند که با وضع نا‌مناسبی ایستاده و انگار فراموش کرده که جنگ است... پیامبر در همین حین که از کنارش گذشت، ضربه محکمی به سینه‌ او زد که چرا شلخته ایستاده‌ای؟! بله! این‌جور ایستادن به دشمن روحیه می‌دهد...

البته بعد‌ها پیامبر او را بوسید و عذر خواست و عاقبت هم شهید شد ولی تَشر پیامبر را هم خورد!

فکر نمی‌کنم که شیطان در نمازهای جماعت به اهالیِ‌مسجد ما نزدیک شود ازبس‌که در نمازهایشان قشنگ و شانه‌به‌شانه هم ایستاده‌اند. اصلاً انگار جنگ است و فرمانده‌ای بلندمرتبه می‌خواهد از آن‌ها سان ببیند...

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی