شب رفتن به حج، توی خانه کوچکمان، آدمهای زیادی برای خداحافظی و بدرقه جمع شده بودند. عباس صدایم کرد که برویم آنطرف حرفهای آخر را بزنیم. چیزهایی میخواست که در سفر انجام بدهم. اشک همه پهنای صورتش را گرفته بود. نمیخواستم لحظه رفتنم، لحظه جدا شدنمان تلخ شود. گفت: «مواظب سلامتی خودت باش، اگر هم برگشتی دیدی من نیستم...»
این را قبلاً هم شنیده بودم. طاقت نیاوردم. گفتم: «عباس چه طوری میتوانم دوریت را تحملکنم؟ تو چهطور میتوانی؟»
هنوز اشکهای درشتش پای صورتش بودند. گفت: «تو عشق دوم منی، من میخواهمت، بعد از خدا. نمیخواهم آنقدر بخواهمت که برایم مثل بت شوی.»
راوی: همسر شهید
منبع: سایت تبیان
شهید عباس بابایی
"نما"ی "مسجد" نه فقط سنگ و آهن و سیمان، که مجموع عناصری است که یک نفر در ارتباط با مسجد آن را مشاهده میکند. بیایید این نما را معرفت افزا کنیم!
"مسجد نما" میخواهد دستیاری برای فعالان فرهنگی مساجد باشد.
استفاده از محتواها و طرح ها برای همه و در همه جا آزاد است. حتی در صورت حذف نشان "مسجد نما"ی گوشه طرح ها!
»»انشاءالله بستههای تابلو اعلانات و نشریات، حداکثر تا عصر چهارشنبه هر هفته آماده دریافت خواهد بود.
»» با توجه به محدودیتها، لطفا برای اجرایی شدن پیشنهادات بسیار سازنده و خوب خود شکیبا باشید.
در این سایت هیچ گونه حق تالیفی وجود ندارد و استفاده از مطالب بدون هیچ قید و شرطی آزاد است
ارتباط با مسجدنما: شماره پیامک: 1000150160170، رایانامه: masjednama@gmail.com

نظرات (۰)