یاد یاران ۱۵۶ | وقتی شهردار، کارگر شهرداری می‌شود!

وقتی شهردار، کارگر شهرداری می‌شود!

زمانی که آقای مهدی شهردار ارومیه بودند، روزی باران خیلی تند می‌آمد.

با ماشین شهرداری راه افتادیم تو شهر. نزدیکی‌های فرودگاه یک حلبی‌آباد بود. رفتیم آنجا. آب وسط کوچه صاف می‌رفت توی یکی از خانه‌ها. در خانه را که زد پیرمردی آمد دم در. ما را که دید شروع کرد به بدوبیراه گفتن به شهردار. می‌گفت: «آخه این چه شهرداریه که ما داریم نمی‌یاد یه سری بهمون بزنه ببینه چه می‌کشیم.»

آقا مهدی بهش گفت: «خیلی خب پدر جان. اشکال نداره. شما یه بیل به ما بده درستش می‌کنیم.»

پیرمرد گفت: «برید بابا شما هم. بیلم کجا بود؟»

از یکی از همسایه‌ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی‌های اذان صبح توی کوچه آبراه می‌کندیم.

منبع: راسخون

25 اسفند، شهادت مهندس «مهدی باکری» فرمانده لشکر 31 عاشورا (1363 ش)

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی