آن روزهای اول، شهرها یکی پس از دیگری سقوط میکردند. چیزی به سقوط اهواز نمانده بود. به امام خبر دادند، فرمود: «مگر جوانان اهوازی مردهاند؟» خبر به اهواز رسید. علی غیور اصلی، مسئول آموزش سپاه اهواز بود. 22 جوان بسیجی و پاسدار را جمع کرد و گفت: برگشتی در کار نیست. روز بود، چشمها را بستند تا هرکس که در رودرواسی مانده، برود؛ کسی نرفت. آن شب چند نفر دیگر هم اضافه شدند. به دستور علی آقا ساعت 4 صبح فردا عملیات علیه نیروهای متجاوز شروع شد. این 28 نفر چیزی نداشتند جز توکل بر خدا، تدبیر علی آقا و چند قبضه آر.پی.جی. خدا ترس را در دل دشمن انداخت و با آتش گرفتن چند تانک، دشمن تا بن دندان مسلح، غافلگیر شد و به گمان اینکه با لشکری مجهز روبهروست، 90 کیلومتر عقبنشینی کرد! علی آقا شیر لوله آب کشاورزی را باز کرد و تانکهای دشمن در گل گیر کردند. به کمک ارتش، تعقیب متجاوز ادامه یافت و سوسنگرد هم آزاد شد. منافقان کوردل که نقش علی آقا را دیدند، طاقت نیاوردند و همان روز شهیدش کردند!
نظرات (۰)