دریافت
حجم: 344 کیلوبایت
جوانها و چند نفر از بزرگترهای فامیل را برای تفریح میبرد کرج. جوانها در مینیبوس شروع کردند به همخوانی؛ شعر هم شعر معروف طاغوتی آن زمان! صدای پیرمردها درآمده بود که خجالت بکشید، بهجای این مزخرفات، قرآن بخوانید!
صدای رجایی همه را ساکت کرد:
تلاش و جنبش و پرتو امید * سرای جاودان میدهد نوید
به راه زندگی با صفا و مهر* به درگاه خدا میتوان رسید...
شعر حماسی، جوانها را به وجد آورده بود. همه همراه رجایی همخوانی میکردند. زبان جوانها را خوب بلد بود.
شهید محمدعلی رجایی
منبع: کتاب «خدا که هست» نوشته مجید تولایی
نظرات (۰)